حالتهای خواب امیرعلی
داشتم عکسهای امیرعلی رو تو کامپیوترم نگاه میکردم که چشمم خورد به عکسهایی که موقع خواب دردانه ازش گرفتم حیفم اومد این عکسهای نازشو تو وبلاگش نذارم فقط چون عکسهارو با گوشی موبایل گرفتم کیفیت بالایی ندارن به بزرگواری خودتون ببخشین این عکسو موقع رفتن به خونه مامان بزرگ گرفتم چقدر نازو شیرین خوابیدی فدات بشم ...
نویسنده :
الهه خاله ی امیرعلی
14:45
امیرعلی و موبایل
سلام دردانه جونم این روزا خیلی شیطون و بلا شدی تازگیا هم علاقه ی خاصی به تلفن و موبایل پیدا کردی تا میخاد تلفن زنگ بزنه یا با موبایل حرف بزنیم زود دست و پا میزنی و صدا درمیاری که موبایل رو بهت بدیم وقتی هم گوشی رو از دستت میکشیم زود میزنی زیر گریه الهی که هیچ وقت خاله گریتو نبینه این عکسارو وقتی مشغول بازی کردن با موبایل بودی گرفتم فدای خندیدنت بشم من ...
نویسنده :
الهه خاله ی امیرعلی
14:45
امیرعلی و حمام کردن
سلام به دوستای گلم و دردانه ی ناز خاله دیروز رفته بودیم خونه خواهرجونم اینا تا رسیدیم دیدم خواهرم میخواد دردانه رو حموم کنه منم از فرصت استفاده کردمو ازش چندتا عکس گرفتم امیرعلی خیلی ابتنی کردنو دوست داره وقتی میره حموم کلی خوش بحالش میشه و با اب بازی میکنه تو وان حمومش یه صدایی با دستای کوچولوش به راه انداخته بود که بیاو ببین فدای تو من بشم عزیزکم شالاپ شلوپ شالاپ شلوپ شالاپ شلوپ ...
نویسنده :
الهه خاله ی امیرعلی
12:46
کادوهای دخترعمه زهرا
سلام به همه ی عزیزان و دردانه جونم امیرعلی جان یه عمه بیشتر نداره که تو تهران زندگی میکنن تازگیا با دخترعمه جون زهرا اومده بودن تبریز دخترعمه ی دردانه هر بار که میان یه عالمه کادوهای خشگل برا ی امیرعلی جون میارن که کلی شرمنده میکنن تو این پست میخوام از عمه جون و دخترعمه جون زهرا تشکر کنم دخترعمه جونم میسسسسی اینم عکس دخترعموی خشگل دردانه جون عسل جون ...
نویسنده :
الهه خاله ی امیرعلی
12:46
درددل خاله
عشق بزرگ دنیای کوچک خاله دردانه ی من هرچی درباره ی تو بگم کم گفتم تو از روزی که پا گذاشتی به دنیای من دنیا یه رنگ و شکل دیگه برام گرفته عشق کوچولوی من... توی دنیا چی میخوای به پات بریزم همه هستیمو من به سراپات بریزم لب برخنده میخوای بیا لبهام مال تو چشم برگریه میخوای هردو چشمام مال تو چرا من بی تو بمونم نمیدونم نمیتونم واسه ی زندگی کردن تورو میخوام خوب میدونم توبدون عشقم تو هستی برامن زندگی هستی توبدون عشقم توهستی برامن زندگی هستی در دیده ی تو رمز نهانی پیداست &nbs...
نویسنده :
الهه خاله ی امیرعلی
12:45
تولد امین کوچولو
تولد تولد تولدت مبااااااااااااااااااااااااااااااارک امروز تولد امین کوچولوی ناز پسر دوست صمیمیم ساناز جونه امروز امین جون سالگیشو فوت میکنه منم از همین جا از طرف خودم و دردانه تولدشو بهش تبریک میگم امین خشگل انشالاه ١٢٠ساله بشی عزیزم مبوسمت ...
نویسنده :
الهه خاله ی امیرعلی
23:21
دراغاز چهار دست و پا رفتن
یه سلام گرم و صمیمانه تو این روز گرم تابستان تقدیم به دوستای همیشگی و دردانه ی عزیزم بالاخره بعداز نه ماه و چهار روز این تنبل خان ما تونست چند قدمی رو چهار دست و پا بره و مارو کلی خوشحال کنه مبارکههههههههههه البته خواهرم خیلی نگرا ن این موضوع بود ولی دکتر کنترلش گفته بود جای نگرانی نیست و هنوز زوده و بستگی به استعداد بچه ها داره وتو نه ماهگی حتما میتونه چهار دست و پا بره البته ناگفته نماند این خوشحالی ما کار دستمون داد و انقد ذوق زده شده بودیم و دردانه رو تشویق میکردیم تا بتونه بیشتر راه بره با اون دست و پای کوچولووووووووووش که خال...
نویسنده :
الهه خاله ی امیرعلی
15:51
دردانه و عروسک خاله
سلام به همگی امروز صبح با مامان جونم رفته بودیم برای خرید که تو فروشگاه مامان جونم چشمش خورد به عروسکی بهم گفت خیلی خوشم اومد اینو برا دردانه بخریم منم که میخواستم یه چیز خشگلتری براش بخرم بخاطر احترام قبول کردم دردانه اینروزا خیلی بغلی شده همش دوست داره بغل باشه مخصوصا بغل مامان جونش امروز عصر که برای بابام مراسم شب جمعه داشتیم دردانه یکمی بی تابی میکرد و خواهرم نمیتونست به مهمونا برسه اسباب بازیهاشم که براش تکراری شده اصلا باهاشون بازی نمیکرد تا اینکه یهو عروسک صبح به ذهنم رسید زودی براش اوردم تا شاید سرگرم بشه و ما و بغل خواستن رو بیخیال بشه که بالا...
نویسنده :
الهه خاله ی امیرعلی
13:30