امیرعلی شيرين تر از امیرعلی شيرين تر از ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

امیرعلی دردانه ی ما

امیرعلی و دلتنگی خاله

سلام امیرعلی جونم خیلی دلم برات تنگ شده از وقتی کلاسام شروع شده دیگه کمتر می تونم روی ماهتو ببینم فقط از طریق تلفن صداتو میشنوم و دلم آروم میگیره مامان بزرگ فیروزه دوهفته ای میشه که خونشون رو عوض کردن و اومدن نزدیک خونه ی شما البته سه تا عمو و یعه دختر عموی دیگه هم نزدیکن به خونه شما از امروز تا جمعه مامان بزرگ فیروزه تو خونشون به خاطر وفات ام ابها حضرت فاطمه زهرا (ص) روضه دارن و سرت حسابی گرمه امروز صبح خواهرم زنگ زده میگه که دیشب که خونه ی مادر شوهری مونده بودیم الان اومدیم خونمون امیرعلی فک میکنه اومدیم خونه ی شما و اتاقارو نیگا میکنه میگه اَلالـه منم زودی گوشی رو از مامان گرفتم میبینم بله شیطون بلا داره منو صدا میزنه آخ ک...
6 ارديبهشت 1391

امیرعلی و این روزهاش

سلام دوستان كامپیوترم ويروسي شده بود ديگه حوصله نداشتم ويندوزشو عوض كنم خودم كه نه يكي از آشناييامون به قول دوستم ملاحت جون اين روزا حوصله ي هيچ كاري رو ندارم نه شادم نه غمگين كلا خنثام اميرعلي جونم اين روزا واسه خودش يه گوله نمكي شده كه نگو از صبح تا شب فقط ميگه بريم ددر وقتي هم ميان خونمون فقط ميخواد تو حياطمون باشه آتيش پارمون چشمك زدن رو بلد شده بگيم چشمك بزن جفت چشاشو باز و بسته ميكنه هه هه هه فداش بشم دردونمون عاشق شيشه پاكن شده يعني هروقت تو دستمون ببينه فوري مياد ميگيره و شروع ميكنه به پیس پیس كردن يه وقتايي هم كه دلش واسه شيشه پاكن تنگ بشه خودش ميره از تو كابينت برميداره و شروع ميكنه همه جارو به پاكسازي ...
29 فروردين 1391

تولد بهداد نازنینم

سلام خدایا شکرت امروز خورشید درخشان‌تر است و آسمان آبی‌تر نسیم زندگی را به پرواز می‌کشد و پرنده آواز  جدید می‌سراید امروز بهاری دیگر است در روز تولد مهربان‌ترین در میلاد کسی که  چشمانم با  حضورش بارانی است امروز را شادتر خواهم بود و دلم را به میهمانی آسمان خواهم برد جشنی برای میلادت بر پا خواهم کرد تمامی گلها و سبزه‌ها در میهمانی ما خواهند سرود ای فرشته ی زیبا روزهای زندگی هر روز گوارا باد بهداد نازنینم میلادت مبارک امروز 19/1/91  خیلی خوشحالم چون پسمل یکی از بهترین دوست وبلاگیم نارینه جون به دنیا اومده به نارینه جونم تبریک میگم  و میبوسمش ...
19 فروردين 1391

امیرعلی و سفر نوروزی

سلام امیرعلی جونم میخوام از سفر نوروزیی سه روزه و البته ناگهانی شما به شمال رو بگم روز سه شنبه عمو عبدالله و عمو یحیی و بابا رحمان تصمیم میگیرن که خانوادگی برن سرعین و روز چهارشنبه به سمت سرعین حرکت میکنید یک روز تو سرعین اقامت میکنید و تصمیم میگیرید که به شمال هم برید از اونجا به سمت رشت و مازندران هم میرید و حسابی به خودتون خوش میگذرونید و روز جمعه هم به سلامتی برمیگردید از آنجایی که این روزها معنای واقعی ددر رفتن رو میدونی به گفته ی خواهرجونی بچه ی خوبی بودی و مامان الناز رو اذیت نکردی خواهرم زیاد ازت عکس نگرفته و اونایی رو هم که گرفته دسته جمعی و من اجازه ندارم بذارم اینجا ناچارا چندتا عکسی که در دست دارم رو میذارم ...
19 فروردين 1391

امیرعلی و شانزده ماهگی

ای تنها دلیل رد کردن هر دلیل و ای تنها بهانه ی آوردن هر بهانه دیوانه ی مهربانی تؤام…. ای بهترین چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوبتر شد که دنیای من شدی پس برای من بمان و بدان که تو تنها بهانه برای بودنی امیرعلی جونم همیشه به قداست چشمهای تو ایمان دارم چه کسی چشمهای تو را رنگ کرده است؟ چه وقت دیگر گیتی تواند چون تویی خلق کند؟ فرشته ای فقط در قالب یک انسان فقط ساده می توانم بگویم عزیزم   ماهگیت مبارک پ.ن: امیرعلی جونم درست در سوم فروردین تونست اسمم رو بگه اونم نه یکبار بلکه صدبار الهه=الاله اینم هدیه ی من به امیرعلی جونم ...
10 فروردين 1391

سال نو مبارک

سلام امیرعلی جونم و دوستای مهربونم خیلی خوشحالم که سال ٩٠ با تموم بدی ها و خوبیهاش تا چند ساعت دیگه به پایان میرسه و وارد سال جدید میشیم کاش شما دوستان نازنینم رو چند سال پیش پیدا کرده بودم تک تک شما عزیزان من جمله سیما جون مامان ریحان عسلی ملاحت نازنین مامان میکائیل نارینه ی مهربان مامان آقا بهداد گل که چند روز دیگه بدنیا میاد مامان امیرعلی نازنینم که همیشه مارو شرمنده کردن خاله ی امیرحسین جونم که خیلی دوسش دارم مامان سید پارسا جونم که با مشغله ی فراوان همیشه بهمون سر میزنن مامان عسل بانو جونم که عاشق هر دوتاشونم ستاره ی گل مامان امیرحسین جونم و خیلی دوستای دیگه که این روزا کم محبت شدن مث مامان زهرا نانازی و مامان آرمان ...
29 اسفند 1390

امیرعلی و تشک برقی

سلام عزیزم تو پستهای قبلی که گفته بودم بابا رحمان مریض احواله ...خدارو شکر حالش خوب شده و از امروز میره سرکار دکتر برای بابا رحمان تشک برقی تجویز کرده بود که هر روز با تشک برقی صورتشو ماساژ بدهد  بعد از اتمام کار با تشک برقی وسیله ی بازی برای امیرعلی بود خواهرم میگفت که سیمشو میندازه گردنش و تشک رو با خودش میکشه تا اینکه دیروز که خونه ی شما بودیم همین صحنه رو از نزدیک دیدم خیلی برام جالب بود خاله قربونت بره تا یادم نرفته امیرعلی جونم در پانزده ماهگی تونست خاله رو بگه (آیه) البته خودش نمیگه ما باید تکرار کنیم تا دردونمون بگه ولی بازم خوشحالم دلم یه جورایی ضعف میره وقتی اسمم رو میگه ...
25 اسفند 1390

امیرعلی و چهارشنبه سوری

سلام چهارشنبه‌سوری یکی از جشن های ایرانی است که در شب آخرین چهارشنبهٔ سال (سه‌شنبه  شب) برگزار می‌شود که طلایه‌دار نوروز است برخی آیین‌های سوری: سال نو - کوزهٔ نو آجیل مشگل‌گشای، چهارشنبه سوری فال‌گوشی و گره‌گشایی قاشق‌زنی شال انداختن و اما چهارشنبه سوری در شهر تبریز:   آتش‌بازی و گره‌گشایی از قدیم معمول بوده‌است. آتش‌افروختن در این اواخر متداول شده‌است.در گذشته به جای آتش‌افروختن و پریدن از روی آن صبح روز چهارشنبه کودکان و جوانان از روی آب روان پر...
23 اسفند 1390

نتایج قبل و بعد از ازدواج

قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن   قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه بعد از ازدواج : رفتن به حیاط با اجازه نتیجه اخلاقی : با ادب شدن   قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت بعد از ازدواج : خوردن غذا های سوخته با منت نتیجه اخلاقی : متواضع شدن   قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث بعد از ازدواج : کار کردن در شرایط سخت نتیجه اخلاقی : ورزیده شدن   قبل از ازدواج : رفتن به اماکن تفریحی بعد از ازدواج : سر زدن به فامیل خانوم نتیجه اخلاقی : صله رحم &nbs...
22 اسفند 1390