امیرعلی وعصا
سلام به همه ی نازنینان
دردانه ی ما خیلی به عصا علاقه داره مخصوصا عصای مادر جونی(پدری) دیشب به اتفاق خواهرم به خونه ی مادرشوهر خواهرم رفته بودیم همین که وارد شدیمو سلام و احوالپرسی کردیم معصومه جون دخترعموی دردانه زودی دردانه رو بغل کردو باهاش بازی کرد ولی دردانه ی ما که عاشق بغل و بازی کردنه بیخیال به اینا تمام حواس و چشمش به عصای مادربزرگ جونی بودو ما هم از دیدن این صحنه میخندیدیم وقتی معصومه دردانه رو زمین گذاشت زودی دردانه خودشو به مادربزرگ رسوند و یه نگاه به مادربزرگ کردو یه نگاه به عصا تا اینکه مادربزرگ دلش به حال دردانمون سوختو عصاشو تقدیم دردانه کرد تا باهاش بازی کنه جالب اینجاس که وقتی میخواستیم عصارو ازش بگیریم میزد زیرگریه امان از دست تو وروجک
عصا بازی خوش میگذره؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی