طرز جدید خوابیدن
سلام فندقی خاله
امروز از صبح با خاله بودی باهم رفتیم دانشگاه البته شما تو ماشین پیش مامانی بودی من کارامو کردم باهم رفتیم سرخاک بابابزرگ جون بعد اومدیم خونه و تا عصر با خاله جونی بازی کردی عصر هم بخاطر داشتن مراسم شب جمعه میخواستم بخوابونمت با اینکه خوابت میومد نخوابیدی و چه صداهایی که با صدای بلند از خودت در نیاوردی مهمونا هم بخاطر صداهای عجیب غریبی که در میاوردی خوششون میومدو میخندیدن اخر مراسمم که کلی بازی کرده بودی خسته بودی کنار مامانی نشسته بودی که دیدیم اروم سرتو گذاشتی روی پای مامانی و لحظه ای چشاتو بستی و باز کردی منم که خیلی خوشم اومده بود این صحنه رو به تصویر کشیدم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی