هشت ماهگی
امیرعلی جانم دردانه ی خشگلم ماهگیت مبااااااااارک
امروز فندقی ما هشت ماه ویک روز از زندگی شیرینشو سپری کردوبا بزرگ شدنش بیشتروبیشتر خودشو تو دل ما جا میکنه
خاله جونم ایشالا تولد صدوبیست سالگیتو همراه با سلامتی وموفقیت باهم جشن بگیریم خیلی دوستت دارم فدات بشم
جمعه عصر بخاطرهشت ماهگی بابارحمان زنگ زدو گفت اماده بشین میخایم بریم بیرون ماهم خوشحال شدیم و زود اماده شدیم اول رفتیم پارک نزدیک خونشون یکم گشتیم بعد رفتیم شام پیتزا وساندویج خوردیم و یه جشن کوچولوی چهار نفره که من و مامان جونی و مامانی و بابایی بودیم گرفتیم حسابی بهمون خوش گذشت جای شما خالی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی