امیرعلی و پروژه ی از شیر گرفتن
سلام به روی ماه همتون
وااااااای دلم برا تک تک شما دوستام تنگ شده بود آخه چند روزیه که امتحاناتم شروع شده و سرم حسابی گرمه درساس
میخام از روز جمعه تا الان بگم مامان الناز روز جمعه تصمیم میگیره که دردونمون رو از شیر بگیره درسته سنت یک ساله و نیمه و خیلی زوده برا این کار ولی دلیل داره آخه اصلا لب به غذا نمیزدی و همش شیر میخواستی بعضی وقتا هم که واسه خودت مشغولیت کرده بودی
شنبه که مامان الناز زنگید و ماجرا رو گفت ناراحت شدم آخه دلم نمیومد این کارو بکنه گفت که دیروز یکم بی تابی کردی و شبا هم که باید شیر میخوردی تا صبح!!!!! اینبار مامان الناز شب رو تا صبح دردونه رو رو پاهاش خوابونده فقط تا بهونه نگیره و گریه نکنه
روز شنبه هم که یکم از عادت دراومده بودی و مامان النازت سرتو گرم کرده تا هوس نکنی و دلت شیر نخواد شبم از شب تا صبح رو پاهای مامان الناز!!!!!!
یکشنبه هم مثل روز شنبه و اینبار شب رو تو بغل بابایی!!!!
دوشنبه و سه شنبه دیگه اصلا شیر نخواستی ولی سه شنبه شب رو که خونه ی ما بودی از شب تا صبح فقط گریه!!!
امشبم که ما میایم خونه ی شما!
الان شش روزه که شیر مامان النازو نخوردی ولی علاقه ی شدیدی به شیر پاستوریزه پيدا کردی و میخوری فدات بشم من
فداااااااااااااااااااااي نگاه كردنت بشم من
پ.ن1: امروز يك عضو تازه به خونواده ي دردونه جونم اينا اضافه شد تولد باران جون نازنيتن دخمل دختر عمه ي دردونه سميه خانم
تولد نازنين ترين و اهورايی ترين ارمغان زندگیتان را تبريک ميگویم.. بهترين آرزوها رو برای شما و نوزادتان دارم
سميه جان قدم نو رسیده مبارک
پ.ن2:پشاپيش روز ما موجودات زيبا دوست داشتني حساس عاقل مدير مدبر خلاق و فداكار مباركمون باشه!
فقط خودمون ميدونيم چه جواهراتي هستيم!!!